به گزارش خبر گزاری جمهوری اسلامی، متن این مقاله که در شماره روز چهارشنبه روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا چاپ شده، به این شرح است:
یک مخاطب اروپایی، اخیرا از من سوال کرد که ایران را چه کسی رهبری میکند ؟ پاسخ روشن است: اگر مساله مربوط به مسایل راهبردی است، رهبر که بنا بر قانون اساسی اختیارات آن را دارد، تصمیم گیرنده نهایی در آخرین مرحله است قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهبر را مرجع نهایی تصمیمات کلان در حوزه سیاست خارجی برشمرده است.
منتخبان مردم که قانون اساسی پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹را تدوین کردند، نقشی را برای رهبری تعریف کردند تا رهبر به دور از تعلقات قوای مستقل سه گانه کشور بتواند با بهرهگیری ازابزارهای مشورتی متعدد، تصمیمات اساسی و راهبردی را در حوزه دیپلماسی اتخاذ کند. با این درک، فرصت مطالعه در تصمیمات کلان دوران آیت الله خامنهای طی ۱۹سال اخیر که ایشان به عنوان رهبر برگزیده شده اند، امکان مناسبی را ایجاد میکند تا در قضاوت نسبت به گذشته و پیش بینی نسبت به آینده واقع بینانه تر بیندیشیم.
از نظر من، با وجود این وسعت دامنه اختیارات رهبری که با رای مستقیم مردم به قانون اساسی مورد تایید قرار گرفته است، رهبری ایران تنها در موارد بسیار مهم و حساس دخالت مستقیم میکنند. دلیل استفاده محدود از اختیارات این است که ایشان انتظار دارند مسئولان ردههای دیگر کشور، خود بتوانند بر مشکلات فائق آیند تا در مسیر شکلگیری و نهادینه شدن نظام جمهوری اسلامی، رویههای جدید و برگرفته از آرای جمهور ایجاد شود. فراموش نباید کرد الگوی جمهوری در ایران، جوان و نسبت به تاریخ نظامهای سلطنتی و دیکتاتوری چند هزار ساله، کم تجربه است.
طی این سال ها، رهبری ایران چه در دوره امام خمینی (ره) و چه در عهد آیت الله خامنه ای، توجه و رویکرد به تعامل با کشورها و جامعه جهانی را به عنوان یکی از اصول دیپلماسی ایران تثبیت کرده است. به باور ایشان تماس و تبادل با کشورهای دیگر در صحنه بینالمللی صرف نظر از مذاکرات و امور جاری دستگاههای اداری دولتهای پس از انقلاب، ضرورتی برای دفاع از هویت و اصالت انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست.
پذیرش هیات سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، ارسال نامه امام خمینی (ره) برای گورباچف و دریافت پاسخ آن یا ارسال پیام آیت الله خامنهای برای پادشاه عربستان، یا رهبری سوریه و روسیه یا پذیرش و ملاقات با رهبران و سران بسیاری از کشورهای جهان، نمونههای جدی این حضور سیاسی و قانونی رهبر ایران در عرصه دیپلماسی کشور است.
در همه این دوران، رهبری ایران، به حق حاکمیت کشورها و عدم تعرض و تهاجم به مرزهای دیگران، به عنوان راهی برای حفظ صلح جهانی اعتقاد داشته است.
به باور من، این اعتقاد نه تنها از سر وظایف رهبری، بلکه متاثر از شخصیت و باور عمیق شخصی آیت الله خامنهای بوده است. اعتقادی که فقط حاصل مباحث تئوریک و آکادمیک نبوده، بلکه در جریان تجاوز صدام به ایران، ایشان آن را طی حضور در مناطق عملیاتی دفاعی و در کنار مدافعان کشور نیز تجربه کردند.
در کنار این، شخصیت آزاد اندیش که انگیزه دفاع از مظلومان برای ایجاد یک جهان عاری از خشونت که زمینه حفظ صلح را نیز فراهم میکند، سبب شده ایشان هیچ گاه در دوران رهبری، موضوع فلسطین و حقوق مردم آن سرزمین را به فراموشی نسپارند و با شجاعت به ارایه نظرات خود در این زمینه بپردازند.
باور عمیق ایشان، یک انتخاب دموکراتیک برای تعیین حق سرنوشت سیاسی همه مردم اصلی فلسطین است که امروز در این منطقه حضور دارند، انتخابی که اگر همه اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی در آن آزادانه مشارکت کنند، نتیجهاش مورد احترام و پذیرش خواهد بود.
گفت و گو با حفظ احترام به حقوق طرف مقابل و بر اساس حسن نیت، رویه مذاکراتی ایشان در تمام تماسها و ملاقاتهایی بوده که طی این ۱۹سال با رهبران دنیا داشته اند. در این گفت وگوها فقط جایگاه سیاسی رییس یک قدرت بزرگ چون روسیه یا موقعیت اجتماعی یک رهبر مردمی چون سید حسن نصرالله ملاک قضاوت ایشان نبوده، بلکه عضویت یکسان همه دولتها و مقبولیت اجتماعی همه رهبران سیاسی و وظیفه حفظ صلح جهانی است که سبب شده تا ایشان به دور از تشریفات مرسوم، پذیرای آنها باشند.
در تمام این تماس ها، اصل مورد توجه ایشان مسئولیت ایران در برابر مسایل جهانی و منطقهای است. کشور ما در کانون بحرانهای بزرگ بینالمللی بوده و هست. همسایگی با صدام یا طالبان، به همان اندازه حضور ناوگان و ارتش های بیگانه در کشورهای همسایه، دشوار و آزاردهنده بوده است.
در این سال ها، تحولات مهم و جنگهای بزرگی در پیرامون ایران روی داد. حمله صدام به ایران و سپس کویت، واکنش نیروهای ائتلاف به اشغالگری صدام در کویت، فروپاشی شوروی، ورود ترکیه به شمال عراق، ظهور طالبان و بروز حادثه ۱۱ سپتامبر، جنگ داخلی در تاجیکستان یا جنگ مذهبی در قره باغ، اشغالگری ارتش اسراییل در سرزمینهای لبنانی و جنگ آمریکا علیه طالبان و صدام، تنها تهدیدات متوجه ما نبود.
تروریسم، مواد مخدر، برخورد دوگانه غرب با انقلاب ایران، فشارهای اقتصادی و ضرورتهای توسعهای برای جامعه تحصیلکرده و جوان ایران در منطقهای خاص و با تاریخ و هویتی دیرپا بعد دیگر این تهدیدات و حساسیتهای کنونی است.
با این همه، رهبری ایران در این ۱۹سال بحرانی، در مسیر هدایت کشور و حفظ انقلاب، توانستند جلوههایی از شخصیت شجاع، مصمم و مسئول خود را نشان دهند. عملکرد ایشان در جهت ارتقا و تثبیت نقش منطقهای و جهانی ایران نیز نشان داده که ایشان با مسئولیت پذیری، ایران را به شریکی موثر در امنیت منطقهای و جهانی مبدل ساخته و به ادامه این نقش نیز وفادار هستند.
نیرو و پشتوانه ایشان برای هدایت این کشور حمایتها و مشارکتهای مردمی است، عاملی که ایران را نسبت به همسایگان اتمیاش به لحاظ دغدغههای امنیتی متمایز میکند. از نظر ایشان توان تسلیحاتی، امنیت را به ارمغان نمیآورد. چرا که تجربه برخی از کشورهای واجد توان تسلیحاتی حتی اتمی، نشان داده است که این تسلیحات، فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آنها را جبران نمی کند.
با توجه به اهمیت سرنوشت ایران، رهبری ایران در برابر چالشهای اقتصادی و توسعهای برای نسلهای آینده و حفظ توان و دانش بومی کشور، مسئولانه عمل می کنند. در این مسیر، توانایی و دانش هستهای صلح آمیز کنونی کشور باید به عنوان میراث نسل انقلاب برای آیندگان به عنوان یک دستاورد ملی و با اهداف صلح آمیز تضمین شده، باقی بماند.
پویایی (بالندگی) چنین آرمانی در قالب مشارکت جمعی با احترام به ضوابط بینالمللی است که ایران آنها را پذیرفته (معاهده عدم اشاعه) و بر اساس آن تکالیف، از حقوقی نیز برخوردار است، تا به این وسیله دغدغههای مشترک ایران و دیگران پایان پذیرد.